تمام وسوسه های زمین
چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ب.ظ
وحشتناک استرس دارم و میترسم. نگرانم. خسته! کارای احمقانه میکنم. از پاس گرفتن از سر کار و پناه بردن ب همه چیز و همه کس واسه یه ذره آرامش! آخ آرامش...
خبر بدی شنیدم. از اینکه حس تحت نظر بودن و اشتباه کردن رو دارم خسته شدم. کاش میتونستم برم. برم جایی که نفس کشیدن جرم نباشه.
کمتر میخونم و هیچ نمی نویسم. فقط سریال های گاه به گاه. انگار هیچ چیز مهمی نیست و همه چیز رو به فنا میره.
دل خوشی هامان چه کوچک دردهامان چه بزرگ...
دلم میخواد یه هفته مرخصی بگیرم و برم سفر. دلم میخواد برم کندوان. یا قشم. ماسوله بندر انزلی بندر لنگه ... یه شهر کوچک و خلوت ... حیف نه وقتش هست ، نه پولش و نه روی این ماشین واسه مسافت طولانی میشه حساب کرد ...
آخ خسته ام ... و از این ترس حالم به هم میخوره. و از اینکه اینقدر نظر بقیه برام مهمه هم همین طور ...
چه می توان کرد ...
خبر بدی شنیدم. از اینکه حس تحت نظر بودن و اشتباه کردن رو دارم خسته شدم. کاش میتونستم برم. برم جایی که نفس کشیدن جرم نباشه.
کمتر میخونم و هیچ نمی نویسم. فقط سریال های گاه به گاه. انگار هیچ چیز مهمی نیست و همه چیز رو به فنا میره.
دل خوشی هامان چه کوچک دردهامان چه بزرگ...
دلم میخواد یه هفته مرخصی بگیرم و برم سفر. دلم میخواد برم کندوان. یا قشم. ماسوله بندر انزلی بندر لنگه ... یه شهر کوچک و خلوت ... حیف نه وقتش هست ، نه پولش و نه روی این ماشین واسه مسافت طولانی میشه حساب کرد ...
آخ خسته ام ... و از این ترس حالم به هم میخوره. و از اینکه اینقدر نظر بقیه برام مهمه هم همین طور ...
چه می توان کرد ...
۹۲/۱۰/۰۴