خبک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
و نماند هیچی الا هوش قمار دیگر
و نماند هیچی الا هوش قمار دیگر
سال میرا رو داره تا بهش بگه میخواد چیکار کنه ، ته براش مهم باشه که میرا بدونه چی میخواد ، میخواد به کجا برسه . و میرا تاییدش کنه! و گیلاس رو از دستش بگیره و بگه همین کارو بکن ... میرای زندگی من فکر می کنم خانم ط بود ... کسی که اگه بود میتونست این کارا رو برام بکنه و با نیمچه اطمینانی بفرستتم به رختخواب
اما من میرای زندگیم رو نمی دونم به خاطر چی دور انداختم و حالی فقط گاهی بهش زنگ میزنم که جوابمو نمیده ... و حالا باید بشینم و میرای زندگی یکی دیگه بشم و دلم بگیره و بمیره و ...